شاید رویای گنجشکها داستانی خطی و ساده درباره کودکان بیسرپرست باشد که غیر از نداشتن خانواده، مشکل از دست دادن خانه هم دارند ولی نوع پرداخت و شخصیتپردازی کاراکترها و بازی خوب بچههای نابازیگر و حضور بازیگرانی چون علی نصیریان، کورش تهامی، سام درخشانی، آزیتا حاجیان، مهسا کرامتی و...،آن را به یک سریال روان و انسانی، درباره قشر محروم جامعه تبدیل کرده که این روزها جایش در بین ازدحام فیلمها و سریالهایی که بیشترشان درباره معضلات قشر متوسط جامعه است، خالی بود. به همینخاطر گفت وگویی داشتیم با کورش تهامی بازیگر نقش کوهیار.
- گویا وقتی شما بازی در سریال رویای گنجشکها را قبول کردید، هنوز فیلمنامه کامل نبوده است؟
متن کلی، از قبل نوشته شده بود و وقتی آقای راما قویدل از من برای بازی در این کار دعوت کردند، خانم مهسا کرامتی در حال بازنویسی فیلمنامه بودند. طی جلساتی که با خانم کرامتی و آقای قویدل داشتیم، هر کدام از بازیگران اصلی، بنا به شخصیت و نقششان پیشنهادهایی دادند. خانم کرامتی پیشنهادها را یادداشت کردند و قرار شد همینطور که جلو میرویم، همه بازیگران با خانم کرامتی در بازنویسی فیلمنامه، تبادل نظر داشته باشند. در اصل این سومین تجربه همکاری من با راما قویدل بود و خب بهخاطر اعتمادی که به ایشان و خانم کرامتی داشتم این شرایط را قبول کردم و بهنظرم بازدهی کار بد نبوده.
- پیشنهاد بازیگران در بازنویسی فیلمنامه در چه موارد و حدودی بود؟ کلیت نقش، دیالوگها و یا... .
در مورد دیالوگ که در همه کارها این اتفاق میافتد و بازیگران راجع به جملاتی که بهاصطلاح ما در دهان نمینشیند، نظر میدهند و سعی میکنند جملاتی معادل آن را پیدا کنند که همان مفهوم را داشته باشد ولی تبادل نظر بازیگران و خانم کرامتی در این کار، برای شکلگیری و تکمیل شخصیتها و و چگونگی پیشبرد روند قصه بود، البته معمولا تمرکز هر بازیگر روی نقش خودش است و خانم کرامتی با توجه به احاطهای که به همه شخصیتها داشتند از این پیشنهادها در جای خودش استفاده میکردند.
- معمولا کارهایی که مضمونشان درباره آسیبشناسی پدیدهای مثل بچههای بیسرپرست است، احتیاج به شناخت درباره روانشناختی این بچهها دارد، با توجه به آماده نبودن متن، شما فرصت تحقیق در این موارد را داشتید؟
در واقع من قبلا هم یکی دوبار نقشهای نزدیک به این نقش را بازی کرده بودم و یک شناخت کلی نسبت به این نوع نقشها داشتم ولی این طور نبود که بهدنبال ریزترین چیزها بگردم.
- البته منظورمشناختی کلی راجع به روابط مددکارها با بچههای بیسرپرست بود.
خب ما از این فضاها دور نیستیم. در جامعه ما از این مسائل زیاد است و من همیشه سعی میکنم وقتی با این مسائل رو بهرو میشوم، همان موقع از آنها در ذهنم گرتهبرداری کنم و برای خودم محفوظاتی داشته باشم. من دفترچه یادداشتی دارم که وقتی شرایط و آدمهای خاصی را میبینم، از آن برای خودم یادداشت برمیدارم. ولی برای این نقش کتاب خاصی نخواندم یا به مرکز خاصی نرفتم چون نقش پیچیدگی خاصی نداشت. اگر نقش پیچیده بود یا اگر قرار بود مثلا با بچههای استثنایی ارتباط داشته باشم، حتما تحقیق بیشتری میکردم. ولی این بچهها معمولی بودند و کوهیار نقش سرپرست آنها را داشت و کلیت این نقش در متن مشخص بود. فراموش نکنید که ما باید جنبه دراماتیک اتفاقات روزمره را درنظر بگیریم. یعنی ما باید اتفاقات رئال را برای مخاطب دراماتیزه کنیم.
- چه ویژگیای در این کار باعث شد که نقش کوهیار را قبول کنید؟
قبلا در سریال «شب میگذرد» با آقای قویدل همکاری داشتم. در آن کار ابتدا قرار بود نقش دیگری را بازی کنم و هنوز در پروسه پیش تولید بودیم که آقای قویدل و خانم کرامتی، پیشنهاد نقش کاملا متفاوتی را به من دادند. (نقش یک مأمور امنیتی که دیسیپلین خاصی داشت). هنوز هم که به کارهای گذشته نگاه میکنم، میبینم یکی از متفاوتترین نقشهایی بوده که تا به حال بازی کردهام و به همینخاطر دوست داشتم همکاری با آقای قویدل را دوباره تجربه کنم. در جلسات اولیه که با عوامل داشتیم؛ کوهیار شخصیتی بود که تمام خانوادهاش را در زلزله رودبار از دست داده بود ولی رفتهرفته به این نتیجه رسیدیم که کوهیار مادر و خواهر داشته باشد. من تنهاییهای کوهیار را دوست داشتم. اصولا شخصیتهایی که با خودشان دچار چالش هستند و در تنهاییهایشان به نگاه و تفکر خاصی میرسند را دوست دارم، به شرطی که این شخصیت در متن، درست پرداخت شود. کوهیار در ابتدا برای ارتباط با این بچهها دچار تردید است و بعد رفتهرفته بهخاطر حس مشترکش با آنها، پا بندشان میشود.
- بچهها با اینکه هیچکدام تجربه بازی نداشتند، خیلی خوب بازی کردهاند. کمی از نوع همکاری با آنها بگویید؟
خانم کرامتی در انتخاب بچهها، نهایت تلاششان را داشتند که بااستعدادترین و بهترینها را انتخاب کنند و واقعا هم این اتفاق افتاد. ایشان برای اینکه حس بچهها با سکانسی که قرار بود بازی کنند تطبیق پیدا کند، با بچهها تمرینهای زیادی داشتند. من هم در کنار تمرینهای خانم کرامتی، سعی کردم به شیوه خودم با بچهها ارتباط بر قرار کنم و با آنها وارد تمرین شوم.
- یعنی یک حالت آموزش بازیگری؟
نه، اصلا. برای من فرقی ندارد نقش مقابلم بازیگر حرفهای باشد یا نه. ولی تا جایی که بدانم آزاردهنده نیست و فضای ذهنی بازیگر مقابلم را به هم نمیریزد و به پیشبرد نقش کمک میکند، سعی میکنم پیشنهادهایم را بدهم. با بچهها هم همینطور بود.
- ما با یک قصه انسانی با یک ریتم تقریبا کند روبهرو هستیم. هر ریتمی بنا به مختصاتی که استفاده میشود، هم میتواند حسن باشد و هم عیب. ارزیابی شما از ریتم سریال رویای گنجشکها چیست؟
بهنظر من آقای قویدل ریتم را خیلی خوب میشناسد و در این کار هم ریتم همراه با قصه و شخصیتها و در هماهنگی با مفهوم است و تندی و کندی ریتم هم در جهت ارائه حس و مفهوم به مخاطب است. مثلا در سکانس ابتدایی سریال، هوا بارانی است و کوهیار با سروصدای بچهها از خواب میپرد، اتفاقی برای یکی از بچهها افتاده و جر و بحثی بین بچهها در میگیرد و بعد به طرف ماشین میروند ولی ماشین روشن نمیشود و اتفاقات بعدی. این سکانس از استرس خاصی برخوردار بود و با یک تکنیک حرفهای پلانهای این سکانس گرفته شد. شاید باورتان نشود ولی بهخاطر جلوههای ویژه، کرین و شرایطی که سکانس داشت، چهار شب طول کشید تا ما سکانس «شب بارانی» را بگیریم. بنابراین فکر میکنم ریتم کاملا در خدمت قصه بود.
- قاببندیها براساس متن قصه و بازی بازیگران بود و یا لوکیشن شمال و جنگل، در دکوپاژها تأثیری داشت؟
البته فکر میکنم این سؤال را باید از آقای قویدل بپرسید چون کمی تخصصی است. ولی تا جایی که به من مربوط میشود، فکر میکنم نوع دکوپاژ آقای قویدل بر مبنای پیشبرد اتفاقاتی است که در هر سکانس میافتد. ناگفته نماند که جلوههای بصری در تأثیرگذاری قصه مؤثر است، در غیر این صورت دلیلی نداشت این کار در شمال ساخته شود؛ میتوانست در کویر ساخته شود!